کد مطلب:27696
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:30
چه دلايلي بر رسالتشناسي شاهدانه علي(ع) وجود دارد؟
چون وحي و نبوّت و رسالت رسول اكرم(ص) نموداري از هدايت و حكمت الهي است و از منظر حكمت و كلام، هدايت رسول اكرم(ص) فعل ويژه خداست و از مرآي عرفان ظهور خاص الهي است، كسي كه خدا را با چشم دل مشاهده كرد افعال و نيز مظاهر او را خواهد ديد. بنابراين، عليّ بن ابيطالب(ع) كه در پاسخ «ذِعْلَب» سنّت ديرپا و سيرت دامنهدار خود را چنين ستود كه «من آن نيستم كه خدايي را كه با چشم قلب و حقيقت ايمان نبينم بپرستم» حتماً ايحاي خدا و ارسال الهي و انزال صحيفه ربوبي را مشاهده كرده است؛ زيرا اصل حاكم بر مُسَبّبها اين است كه رؤيت آنها محكوم رؤيت اسباب آنهاست:
«ذَوات الأسباب لا تُعْرف إلا بأسبابها» (اسفار1/26). طبق اين اصل يقيناً عليّ بن ابيطالب(ع) شعاع وحي خدا را ديده است.
گذشته از آن دليل عام، دليل خاص ديگري در مسئله وجود دارد كه بهطور اجمال به آن اشاره ميشود. اميرالمؤمنين(ع) در اينباره چنين فرمود: «وَلَقد كان يجاور في كلّ سنةٍ بحِراء فاراه و لايراه غيري، ولم يجمع بيتٌ واحد يومئذٍ في الأسلام غير رسول الله(ص) وخديجة و أنا ثالثهما، أَرَي نورَ الوحي والرِسالة، وأَشمُّ ريحَ النَبوّة، ولَقد سَمِعَت رَنّةَ الشَيطان حين نَزل الوحي عليه(ع). فقلتُ: يا رسول الله ماهذه الرنّة. فقال: هذا الشيطان قد أيس من عبادته. إنّك تَسمع ما أَسمع و تَري ما أَري، إلّا أنّك لَستَ بِنَبيّ و لكنّك لَوزير و إِنَّك لَعلي خيرٍ» (نهج البلاغه، خطبه 192، بند119).
مطالب فراواني از اين گفتار كوتاه عَلَوي استنباط ميشود كه به برخي از آنها پرداخته خواهد شد.
يكم: وحي و رسالت موجودهايي نوراني و داراي نور معنوي است كه آن نور با چشم جان ديده ميشود.
دوم: نبوّت همانطور كه نوراني و مُبْصَر است معطّر و مشموم است.
سوم: قلبِ وليّ خدا همانطور كه بصير است، شميم نيز هست؛ يعني قلب وَلَوي هم باصره است و هم شامّه. از اينرو هم ميبيند و هم ميبويد.
چهارم: قلب خليفه الهي گذشته از ديدن و بوييدن، نيروي شنوايي هم دارد؛ يعني سميع هم هست كه ناله ابليس را شنيده است.
پنجم: قلب انسان نايل كه مظهر تامّ بسيط الحقيقه است همه كمالهاي امكاني را بدون تركّب و تكثّر داراست.
ششم: ديدن نور وحي و رسالت و بوييدن رايحه نبوّت و شنيدن ناله شيطان از خصوصيات مقام شامخ ولايت الهي است و اختصاصي به صاحب رسالت تشريعي، يعني پيامبر ندارد.
هفتم: عليّ بن ابيطالب(ع) كه واجد همه كمالهاي وجودي ياد شده است فاقد منزلت نبوّت و رسالت تشريعي است و فقط وزير رسول خدا(ص) است.
هشتم: ايمان عليّ ابن ابيطالب(ع) به وحي و رسالت و نبوّت از سنخ ايمان به شهادت است، نه ايمان به غيب؛ همانطور كه ايمان رسول اكرم(ص) به معارف ياد شده از قبيل ايمان به شهادت بود، نه ايمان به غيب؛ زيرا وحي و فرشتهاي كه پيك وحي است و ساير مآثر غيبي در قلب مطهر نبيّ گرامي(ص) فرود آمد: «نَزَلَ به الروح الأمين عَلي قَلبك لِتكون من المُنذِرين» شعراء/193ـ194. وقتي معارف مزبور بر قلبِ وسيع و طاهر رسول اكرم(ص) نازل شود و آن حضرت همه آن حقايق را ببيند، همه آن معارف مشهود وي خواهد بود، نه غايب از او، و ايمان آن حضرت(ص) به آن معارف از سنخ ايمان به شهادت خواهد بود، و اگر عنوان ايمان به اصول مزبور وصف مشترك رسول گرامي و ساير مؤمنان قرار گرفت منظور از آن همان معناي جامع بين غيب و شهادت است و هيچگونه اختصاصي به ايمان به غَيْب ندارد. امور هشتگانه فوق ناظر به علم شهودي عليّ بن ابيطالب(ع) نسبت به وحي و نبوّت است.
: آية الله جوادي آملي
حيات عارفانة امام علي(ع)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.